فیلمهای ترسناک

خیلی از فیلمهای ترسناک دیگه تکراری شدند.
هیچ چیز جدیدی درشان نیست. فقط هیولاها شکلشان تغییر میکنه. که اون هم خیلی خلاقانه نیست.
اما چند وقت پیش یک فیلم دیدم که نسبتا متفاوت بود. فیلم فاینال دستینیشن 3 هیچ هیولای مشخصی ندارد و با اینحال ترسناک است. امگار این حضور مرگ است که بخوبی تصویر شده .
در حاشیه:
شما هم اگر فیلم ترسناک متفاوتی دیدید که خوشتان امده به من بگید.

فیلمی با بافتی متفاوت

دیشب فیلم آبی با کارگردانی کشیلوفسکی را دیدم. فیلمی بود متفاوت. اما اساس آن شخصیت متفاوت شخصیت زن بود و داستان غیر این غنای دیگری نداشت. البته بجز این شیوه کاری کشیلوفسکی در سوییچ کردن از یک صحنه به صحنه های دیگر به شکلی متفاوت هم کاری جالب بود. به دیدنش می ارزید.

فیلمهایی در ستایش دیوانگی

دیشب که فیلم مردبارانی را نشان داد و من قسمتهایی از ان را دیدم به نظرم رسید که یک سری از فیلمها در دهه های اخیر ساخته شده که نوعی ستایش درباره حالت دیوانگی دارد. از آن جمله فارست گامپ با بازی تام هنکس که اسکار هم گرفته. همین مرد بارانی با بازی داستین هافمن که اسکار گرفته . من سام هستم با بازی شان پن . و روز هشتم که اسم هنرپیشه هایش را یادم نیست. نمیدانم ساخت این نوع فیلمها را بعنوان منطق گریزی نامناسب تفسیر کنم یا بعنوان فرار انسان خسته شده از منطق یکنواخت حاکم بر زندگی ما؟

رویا

پس تو آن گونه هستی که در رویا می نمایی در خواب پادشاهی اما در بیداری چنین نیستی ویلیام شکسپیر نمیدانم منظور ایشان چه بوده ? اما تا آنجا که می‌دانم بدبختی انسان امروز چنان کامل است که از نعمت دیدن رویا و حتی خیالات شیرین و دوست داشتنی هم محروم است!!. (از نظر من رویا و خیالات فرق دارند) شاید در زمان شکسپیر مردم رویاهای خوش میدیده اند اما اگر امروزه به مردمی که اول صبح سرکار میروند نگاه کنید میبینید که حتی خواب خوبی هم نداشته اند و به اصطلاح از دنده چپ بیدار شده اند. یا میتونید بعنوان نمونه ببینید از رویاهایی که خودتان میبینید چند درصدشان کابو س است و چند درصد رویاهای شیرین و دوست داشتنی. من فکر میکنم که اگر انسان رویاهای قشنگی هم داشته باشد خیلی بر رفتار و اوضاع بیداریش تاثیر میگذارد. البته این فقط فکر من نیست و تحقیقات هم این را نشان داده است.

هر جا که عشق خیمه زند جای عقل نیست. سعدی

بدون وجد و شوریدگی هیچ چیز بزرگی بدست نمیاید . امرسون

نسبیت

تو جهان ما هیچی مطلق نیست. همه چیز نسبی است. کسی که یک چشم داره ، در شهر کورها پادشاهه همان کس در شهر دو چشمی ها یک آدم ناقصه

دلیل چرخش زمین

The Earth turned to bring us closer.

this is it

این است آنچیزی که استحقاقش را دارم
خواه خوب
خواب ناخوشایند
چه کسی میتواند به ماورای استحقاقش برود؟
دنیا انیطور است
و این قانون است
که کسی نمیتواند فراتر ازاستحقاقش برود


سئوال

مسائل و مشکلات دونوع واقعی و کاذب دارند. خیلی وقتها این مسائل کاذبند که ما را به خودمان مشغول میکنند و وقت ما را میگیرند. در حالیکه ما گمان میکنیم که داریم مسائل ضروری را حل میکنیم در حال تلف کردن وقت و انرژی و روحیه برای یک مساله کاذب هستیم. سئوال این است که مسائل کاذب چه نشانه‌هایی دارند و آنها را چطور از مسائل ضروری باید تشخیص داد؟

اگر شما جواب را بلدید برای من هم بنویسید...